ضمن عذرخواهی به دلیل افت شدید سرعت (در حد فاجعه ) سرور المان و البته مشکل فراوان کاربران (حدود 80% کابران)
تصمیم بر این شد که این سرور با ادرس 144.76.141.71 جمع شده و سرور جدیدی خریداری شود
ادرس جدید :37.72.170.214
*کاربرانی که با پسوورد خود مشکل دارند(یادشون نیست) لطفا" هرچی سریعتر اقدام کنند که بهشون تحویل داده بشه
چندتا نکته :
1-لطفا تا حد امکان دانلود های معمولی رو بدون کریو انجام بدین(اکثر سایت ها اجازه دانلود رو میدن )
2-فقط کابران این سرور 144.76.141.71 تغییر ادرس دارند لطفا" بقیه دوستان چیزی رو تغییر ندن
3-لطفا" صبور باشید تا مشکل همه دوستان حل بشه
دستت که بلرزد اشتباه می نویسی
پایت که بلرزد اشتباه می روی
دلت که بلرزد…
وامصیبتا…
چند ماهی تا اعلام نامزدهای اسکار مانده
است. فیلم های مدعی و مطرح امسال کم و بیش برای علاقه مندان در جشنواره های
مختلف به نمایش درآمده است و طبعا بسیاری از منتقدان حاضر در این رویداها
فیلم های مطرح امسال را دیده اند. به گزارش کافه سینما 23 منتقد از روزنامه
و سایت های مختلف ده نامزد اسکار رشته بهترین فیلم را پیش بینی کرده اند.
از میان این منتقدان می توان اشاره کرد به پیتر تراورس(رولینگ استون)، تلما
آدامز(یاهو)، تام گیر(اینترتینمنت ویکلی) کریستف روسن(هافینگتن پست)،
اسکات فینبرگ(هالیوود ریپرتر)، گلن ویپ(لس آنجلس تایمز) و...
تنها یک منتقد از شبکه فاکس نیوز با نام
طارق احمد "گذشته" ی اصغر فرهادی را در فهرست ده فیلم برترامسال گنجانده
است .طبعا تمامی این فیلمها در فهرست نهایی نخواهند بود ولی نگاه مثبت
کارشناسان همراه این عناوین است. برای اطلاع از فهرست بهترین بازیگران و زن و مرد، به دیگر پست های کافه سینما در ادامه توجه کنید. فیلمهایی که شانس بیشتری دارند عبارتند از:
دوازده سال بردگی (استیو مکوئین) 23 رای
جاذبه (آلفونسو کوارون)23 رای
کاپیتان فیلیپس (پل گرین گراس) 23 رای
----------------
اخاذی آمریکایی(دیوید او.راسل) 20 رای
----------------
نجات اقای بنکس(جان لی هنکاک)15 رای
درون دیوین لوئیس(برادران کوئن)15 رای
---------------
پیشخدمت(لی دانیلز)13 رای
---------------
گرگ وال استریت(مارتین اسکورسیزی)12 رای
---------------
زندگی مخفی والتر میتی(بن استیلر) 11 رای
آگوست: اوسیج کانتی(جان ولز)11 رای
--------------
جاسمین غمگین(وودی آلن) 7 رای
--------------
ایستگاه فروتویل(رایان کوگلر) 6 رای
مردان آثار تاریخی(جرج کلونی) 6 رای
-------------
همه چیز از دست رفته(دی.سی چندلر)4 رای
او (اسپایک جونز) 4 رای
نبراسکا(آلکساندر پین)4 رای
-------------
شتاب(ران هاوارد) 3 رای
-------------
روزکارگر(جیسن ریتمن)یک رای
فیلومینا(استفن فزیرز)یک رای
باشگاه خریداران دالاس(ژان-مارک والی) یک رای
پیش از نیمه شب(ریچارد لینکلیتر) یک رای
گذشته (اصغر فرهادی) یک رای
کافه سینما
درست 17 اسفند بود که تلفن خونمون به صدا در اومد مادر ها باهم حرف زدن و قرار رو بر این گذاشتن که مامانم با بابام حرف بزنه و بعد خبر بده ....
به دلیل اینکه تازه تو خونه جدید مستقر شده بودیم و مامانم تغییر دکوراسیون به سرش زده بود تقریبا خونه خالی بود...
مبلها رو سفارش دادیم و فرشای جدید رو گرفتیم و خونه پر شد از وسایل جدیدمون....
بعد از حرف زدن مامان و بابام با هم البته بیشتر خودم توضیح دادم تا مامانم چون مامانم نه خیلی خوب حرف می زد نه حرف بابام رو می فهمید ...کلا اگه خبر عروسی هم می خواست بده انقدر از بدی هایی که دیگرون بهمون کرده بودن و اینکه چشم چندتاشون قرار دربیاد می گفت که می شد یه دعوای بزرگ ...خلاصه من نفهمیده بودم چرا تو این 25 سال زندگی رگ خواب بابام تو دستش نبود هنوز...
خودم برای بابام توضیح دادم که هم دانشگاهیمه تا حدودی می شناسمش از پدر و مادرش و خواهر و برادرش گفتم ....گفتم یه مدت با هم آشنا شدیم ...حرف زدیم حالا قراره بیاد...
اولین چیزی که بابام ازم پرسید لرزه به دلم انداخت...
کارش چیه؟ و من جوابی ندادم یعنی جوابی نداشتم که بدم...اون با تموم حسن هایی که داشت یه ایراد بزرگ داشت که اونم کار بود که نداشت....درسته دانشجو بودیم ولی من خودم به عنوان یه دختر هم کار می کرد هم درس می خوندم اما اون به عنوان یه پسر که تصمیم به ازدواج هم گرفته بود نه کار داشت نه تو فکرش بود...
اولین مخالفت پدرم اینجا خودشو نشون داد...خیلی اصرار کردم تا اجازه داد حداقل یه بار بیان تا اونو ببینه...
قرار روز چهارشنبه سوری شد دقیقا 27 اسفند ...ساعت 5...
خیلی سر وقت اومدن و اولین ورود شکل گرفت مثل تمام آشنایی ها گل –شیرینی-بزرگترها-قلبهای نا اروم ما... با اولین سلام با پدر و مادرش انگار سالهاست اونها رو می شناسم انقدر همه چیز خودمونی برگزار شد که نفهمیدیم چطور گذشت...البته بماند که همراه اینده بنده تمام مراسم نشسته بود و گلهای قالی رو می شمرد اصلا حرف نزد و تا بنا گوش قرمز شده بود...منم صحبتی نکردم فقط چند بار که مادرش نگام کرد یه لبخند کوچک زدم...در اخر مراسم پدرش گفت این خواستگاری نبود فقط آشنایی بود برای خواستگاری بازم قرار می ذاریم اگر هم جواب شما منفی باشه ما یه دوست خوب تو غرب تهران پیدا کردیم...
مراسم ساعت7 تموم شد اونم فقط به این خاطر که ویلایی توی شمال گرفته بودن و وسایل فرستاده بودن اما مثل اینکه کامیون تو راه خراب شده بود و راننده قطعه ای برای ماشینش می خواست....
اونا ما رو برای عید دعوت کردن تا ما هم به خونه اونها بریم...
یـ ـهـ جـآیـ ـی هسـ ـت کـهـ بآیــ ـ? ? سـ ـتشـو بکشـ ـی....
نگهــش ?آری...
صـورتشـ ـو مــیون ? ستاتــ مُحـکـ ـم بگیــری...
تو چشاش زل بـزنـ ـی و بگـ ـی...
بـبیـن
من دوسـتـــــــــــــ ?ارم.....
نرو...