پروژه ابزارهای کنترل کیفیت آماری (نگرشی کاربردی)SQC <\/h2>
پروژه ابزارهای کنترل کیفیت آماری (نگرشی کاربردی)SQC
چکیده:
کنترل آماری فرایند ( SqC ) مجموعه ای توانا از ابزار های حل مشکل است که
باعث ثبات در فرایندهای تولید شده , توانایی را درتولید محصولات با کیفیت
بالا می برد . در این تکنیک , مجموعه ای از هفت ابزار قوی است که آنها را
(( ابزار هفتگانه کیفیت )) می گویند . ابزار هفتگانه کنترل آماری فرایند از
دیر باز در سازمان ها , مورد استفاده واقع می شود , به طوری که هم اکنون
آشنایی با این ابزار یکی از الزامات بخش کنترل کیفی هر سازمان است .
استفاده از این ابزارها باید به یک نگرش و تفکر در سازمان تبدیل شود . در
صورت تحقق این امر , استفاده از ابزار هفتگانه کنترل آماری فرایند به بخشی
از کارهای روزانه سازمان تبدیل شده و آن را در مسیر دستیابی به اهداف بهبود
کیفیت قرار می دهد .
...
فرمت فایل: PPT (پاورپوینت) قابل ویرایش تعداد اسلاید: 192
برای دانلود فایل اینجا کلیک کنید

کریس لبن vs اریا هال در یو اف سی 168

ثبت مبارزه اریا هال و کریس لبن در یو اف سی 168 اریا هال تنها 2 مبارزه در سازمان حرفه ای یو اف سی انجام داد که هردوتا از مبارزات خود را با شکست به اتمام رسوند کریس لبن نیز در 3 مبارزه قبلی خود در یو اف سی 3 شکست با رای داوران داشته .
ای خداوند بی نیاز،دست این نیازمند گیر
هرچند که از آینه بی رنگ تراست از خاطر غنچه ها دلم تنگ است
بشکن دل بی نوای مارا ای عشق این ساز،شکسته اش خوش آهنگ تر است
در چند دهه ی اخیر جنگ های داخلی وخارجی وعدم امنیت اجتماعی،واز
طرف دیگر نبود ثبات اقتصادی ونبود کار،باعث پراکنده شدن هزاران خانواده
از هموطنان ما در سرتاسر جهان شده است.عده ی زیادی برای رهایی از
مشکلات مذکور وحفظ دین ومذهب خود به کشورهای همجوار،مانند
ایران،پاکستان و... مهاجر شدند.
بااین رخداد زندگی خیلی از افغانستانی ها دگرگون شد.
عده ای درجامعه تابع شدند،عده ای مدارک اقامت گرفتند وعده ای هم بی هیچ
مدرکی به زندگی در مهاجرت پرداختند.
اغلب مهاجرین به دلایل مختلف ازجمله بی سوادی،به کارهای سنگین وطاقت
فرسا روی آوردند.باگذر زمان اغلب مهاجرین ما درایران به کارهای
ساختمانی و کشاورزی روی آوردند،ودر این کارها مهارت پیداکردند.
در سال های اخیر مشکلات و هنجارشکنی های زیادی برما مهاجرین وارد
شده است.از جمله پیروی از مدهای مبتذل،کارکردن زنان ودختران خصوصاً -
در مناطق ساوجبلاغ،کرج،ورامین و... ،بی حجابی،اعتیاد وتوجه نکردن به -
دستورات دینی ومذهبی.
خیلی از مهاجرین مادر محیط هجرت گرفتار اعتیاد،رفتارهای غیراخلافی
وغیر دینی، پیروی از مدهای مبتذل ،عروسی های پرخرج و فراموشی احکام
دینی مذهبی شده است.
2
دیگر انجام به دستورات مذهبی وصفای دل در میان ماکمتر دیده می شود.دل
های ما سخت وسینه هایمان پر شده است.ناموس هایمان دیگر خودشان از گناه
ابایی ندارند!
دیگر جوانان از حضور کانون گرم خانواده لذت نمی برند.روابط خانوادگی
سست شده و آرامش را در کنار پدرومادر جستجو نمی کنند.آرامش را در
آهنگ های لهو ولعب،رپ،فیلم هاوکلیپ ها وعکسهای مستهجن جستجو می
کنند.
خانواده هاو مجردهایی که به خاطر تجدد روانه ی کشورهای دیگر،از جمله
یونان،اتریش،سوئد،استرالیا... می شود.در این راه عده ای گرفتار مأموران
کشورها می شوند وعده ی دیگر گرفتار راهزنان شده وجانشان را از دست
می دهند.وعده ی بسیار کمی ازآنان به مقصد می رسند.که باز هم در آنجا
چقدر باید سختی وزحمت بکشند!
و همچنین مدتی است که زنان ودختران به کارهای سخت و طاقت فرسای
کشاورزی،باغ،کوره های آجرپزی،کار درگلخانه و... افزایش پیدا کرده
است؛که با رشد این اتفاقات بیشتر جوانان به خصوص دختران و زنان- -
هنجارهای جامعه را زیرپا گذاشته،وبی حجابی وبی حیایی نیز بیشتر شده
است.حتی شنیده می شود که در مواردی از کار زنان حتی تجاوز به ناموس
هم شده است.
اینگونه است که گرفتاری های ما در این فضای غربت روزبه روز افزایش
می یابد؛ترس از بازداشت شدن به خاطر بی مدرکی،گرانی،افزایش اجاره
مسکن و... در اینجا؛وناامنی،بیکاری وفقدان فرهنگ ناب اسلامی و... در
کشورمان،عوامل تأثیر گمراهی ماست.
یکی ازعامل مهم این تراژدی،کار زنان در بیرون از خانه است.و ریشه
بیشترمشکلات مهاجران همین قضیّه است،که آنرا بررسی می کنیم.تا
مهاجرین ما در این مسئله آگاه شده و خودشان رادر جامعه نشان دهند.
3
نه افراط نه تفریط
دو بیماری خطرناک همواره آدمی را تهدید می کند: بیماری جمود و بیماری
جهالت. نتیجه ی بیماری اول توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه
است، و نتیجه ی بیماری دوم سقوت و انحراف است. جامد از هر چه نو است
متنفر است و جز با کهنه خو نمی گیرد، و جاهل هر پدیده ی نو ظهوری را
به نام مقتض یات زمان، به نام تجدد و ترقی موجه می شمارد. جامد هر تازه
ای را فساد و انحراف می خواند و جاهل همه را یکجا به حساب تمدن و
توسعه ی علم و دانش می گذارد. جامد میان هسته و پوسته، وسیله و هدف،
فرق نمی گذارد. از نظر او مأمور حفظ آثار باستانی است.از نظر قرآن نازل
شده است برای اینکه جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان
حالی که هست میخکوب نماید. از نظر او عمّ جزء خواندن ، با قلم نی نوشتن،
از قلمدان مقوایی استفاده کردن، در خزانه ی حمام شستشو کردن، با دست غذا
خوردن، چراغ نفتی سوختن، جاهل و بی سواد زیستن را به عنوان شعائر
دینی باید حفظ کرد. جاهل برعکس، چشم دوخته ببیند در دنیای مغرب چه مد
تازه و چه عادت نویی پیدا شده است که فوراً تقلید کند و نام تجدد و جبر زمان
روی آن بگذارد. جامد و جاهل متفق اً فرض می کنند که هر وضعی که در قدیم
بوده است جزء مسائل و شعائر دینی است، با این تفاوت که جامد نتیجه می
گیرد این شعائر را باید نگهداری کرد و علاقه به سکون و ثبات.
جامد های متدین نما همان طوری که به پاره ای مسائل فلسفی بی جهت رنگ
مذهبی دادند، شکل ظاهر مادی زندگی را هم می خواستند جزء قلمرو دین به
شمار آورند،افراد جاهل و بی خبر نیز تصور کردند که واقعاً همین طور است
و دین برای زندگی مادی مردم شکل و صورت خاصی در نظر گرفته است و
چون به فتوای منسوخیت دین را صادر کرده است.
اسلام هم با جمود مخالف است هم با جهالت.خطری که متوجه اسلام است،
هم از ناحیه ی این دسته است و هم از ناحیه آن دسته. جمودها و خشک
مغزی ها وعلاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی و حال آنکه ربطی به دین -
4
مقدس اسلام ندارد بهانه بدست مردم جاهل می دهد که اسلام رامخالف تجدد -
به معنی واقعی بشمارند. و از طرف دیگر، تقلید ها و مدپرستی ها وغرب
زدگی ها و اعتقاد به اینکه سعادت مردم مشرق زمین در این است که جسماً و
روحاً وظاهراً و باطن اً فرنگی بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آنها را
بپذیرند، قوانین مدنی واجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آنها تطبیق
دهند، بهانه ای به دست جامدها داده که به هروضع جدیدی با چشم بدبینی
بنگرند وآن را خطری برای دین واستقلال وشخصیت اجتماعی مل تشان به
شمار آورند. در این میان آن که باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد
اسلام است.
اسلام نگفته که خیاطی، بافندگی، کشاورزی، حمل و نقل، جنگ و یا هرکاری
دیگر از این قبیل باید بافلان ابزار مخصوص باشد تا با پیشرفت علم که آن
ابزار منسوخ می گردد میان علم و دستور اسلام تضاد و تناقضی پیدا شود.
اسلام نه برای کفش و لباس مد خاصی آورده و نه برای ساختمانها سبک و
استیل معینی در نظر گرفته و نه برای تولید و توزیع، ابزارهای مخصوصی
معین کرده است.
اسلام،هم به شکل و ظاهر و پوسته اهم یت می دهد وهم به روح و باطن
ومغز، اما همواره شکل و ظاهر را برای روح و باطن، پوسته رابرای هسته،
قشر را برای مغز و جامه را برای تن می خواهد.
اسلام گفته شخصیت باختن، مرعوب دیگران شدن حرام است، تقلید
کورکورانه کردن حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است،
مانند خرگوشی که در « طفیلی گری حرام است، افسون شدن درمقابل بیگانه
حرام است، الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن » مقابل مار افسون می شود
جذب کردن » پدیده ی قرن « حرام است، انحرافات و بدبختیهای آنها را به نام
حرام است، اعتقاد به اینکه ما باید جسم اً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی
بشود حرام است.
5
مبانی کار زن در اسلام
«: اسلام در هزار و چهارصد سال پیش به زن استقلال اقتصادی داد و گفت
مردان را از آنچه کسب می کنند و به دست می آورند بهره ای است و زنان
» را از آنچه کسب می کنند و به دست می آورند بهره ای است 1
.
قرآن مجید در آیه کریمه همان طوری که مردان را در نتایج کار و فعّ الیتشان
ذی حق دانست، زنان را نیز در نتیجه ی کار و فعّ الیتشان ذی حق شمرد.
مردان را از مالی که پدر و مادر و یا خویشاوندان بعد «: درآیه ی دیگر فرمود
از مردن خود باقی می گذارند بهره ای است و زنان را از آنچه پدر و مادر
» وخویشاوندان از خود باقی می گذارد بهره ای است 2 .این آیه حق ارث بردن
زن را تثبیت کرد.
همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت استفاده کنند،مثل هم حق دارند کار
کنند، مثل هم حق دارند در مسابقه ی زندگی شرکت کنند،همه مثل هم حق
دارند خود را نامزد هر پست های اجتماعی بکنند وبرای تحصیل وبدست
آوردن ازطریق مشروع کوشش کنند، همه مثل هم حق دارند استعدادهای
علمی و عملی وجود خود را ظاهر کنند.
تفاوت ها
در قرن بیستم و در پرتو پیشرفت های حیرت انگیز علوم، تفاوتهای زن و
مرد بیشتر روشن و مشخص شده است. جعل و افترا نیست، حقایق علمی و
تجربی است.اما این تفاوتها به هیچ وجه به اینکه مرد یا زن جنس برتر است
1 - نساء/ 23
2 - نساء/ 7
6
و دیگری جنس پایین تر و پست تر و ناقص تر مربوط نیست. قانون خلقت از
این تفاوتها منظور دیگری داشته است. قانون خلقت این تفاوتها را برای این به
وجود آورده است که پیوند خانوادگی زن و مرد را محکمتر کند و شالوده ی
وحدت آنها را بهتر بریزد. قانون خلقت این تفاوتها را به این منظور ایجاد
کرده است که به دست خود، حقوق و وظایف خانوادگی را میان زن و مرد
تقسیم کند. قانون خلقت تفاوتهای زن و مرد را به منظوری شبیه منظور
اختافات میان اعضای یک بدن ایجاد کرده است. اگر قانون خلقت هریک از
چشم و گوش و پا و دست ستون فقرات را در وضع مخصوصی قرار داده
است، نه از آن جهت است که با دو چشم به آنها نگاه می کرده و نظر تبعیض
داشته و به یکی نسبت به دیگری جفا روا داشته است.
بعضی از مردم زن را ناقص الخلقه می دانند.ناقص الخلقه بودن زن پیش از
آنکه درمیان ما مردم مشرق زمین مطرح باشد، در میان مردم غرب مطرح
بوده است. غربیان در طعن به زن و ناقص خواندن وی بیداد کرده اند. گاهی
.» زن باید از اینکه زن است شرمسارباشد «: از زبان مذهب و کلیسا گفته اند
،» زن همان موجودی است که گیسوان بلند دارد و عقل کوتاه «: گاهی گفته اند
زن برزخ «،» زن آخرین موجود وحشی است که مرد او را اهلی کرده است «
و امثال اینها. از این عجیب تر اینکه برخی از » میان حیوان و انسان است
غربیان اخیراً با یک گردش صد وهشتاد درجه ای اکنون می خواهند با هزار
و یک دلیل ثابت کنند که مرد موجود ناقص الخلقه و پست و زبون، و زن
موجود کامل و برتر است.
است نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته » تناسب « تفاوتهای زن و مرد
است با این تفاوت ها تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعاً برای زندگی -
مشترک ساخته شده اند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است به -
وجود آورد.
از لحاظ جسمی
7
مرد به طور متوسط درشت اندام تر است و زن کوچک اندام تر، مرد بلند
قدتر است و زن کوتاه قدتر، مرد خشن تر است و زن ظریفتر. صدای مرد
کلفت تر و خشن تر است و صدای زن نازکتر و لطیف تر. رشد بدنی زن
سریعتر است و رشد بدنی مرد بطیء تر. حتی گفته می شود جنین دختر از
جنین پسر سریعتر رشد می کند. رشد عضلانی مرد و نیروی بدنی او از زن
بیشتر است. مقاومت زن در مقابل بسیاری از بیماریها از مقاومت مرد بیشتر
است. زن زودتر از مرد به مرحله ی بلوغ می رسد و زودتر از مرد هم از
نظر تولید مثل از کار می افتد. دختر زود تر از پسر به سخن می آید. مغز
متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است، ولی با در نظر گرفتن نسبت
مغز به مجموع بدن، مغز زن از مغز مرد بزرگتر است. ریه مرد قادر به
تنفس هوای بیشتری از ریه زن است. ضربان قلب زن از ضربان قلب مرد
سریعتراست.
از لحاظ روانی
میل مرد به ورزش و شکار و کارهای پر حرکت و جنبش بیش از زن
است.احساسات مرد مبارزانه و جنگی و احساسات زن صلح جویانه و بزمی
است. مرد متجاوزتر و غوغاگرتر است و زن آرامتر و ساکت تر. زن از
توسل به خشونت درباره ی دیگران و درباره ی خود پرهیز می کند و به
همین دلیل خودکشی زنان کمتر از مردان است. مردان در کیفیت خودکشی
نیز از زنان خشن ترند. مردان به تفنگ،دار، پرتاب کردن خود از روی
ساختمان های مرتفع متوسّ ل می شوند و زنان به قرص خواب آور و تریاک و
امثال اینها.احساسات زن از مرد جوشانتر است. زن از مرد سریع الهیجان تر
است، یعنی زن در مورد اموری که مورد علاقه یا ترسش هست زودتر و
سریعتر تحت تاًثیر احساسات خویش قرار می گیرد، و مرد سرد مزاج تر از
زن است. زن طبعاً به زینت و زیور و جمال و آرایش و مدهای مختلف علاقه
ی زیاد دارد بر خلاف مرد. احساسات زن بی ثبات تر از مرد است. زن از
مرد محتاط تر، مذهبی تر، پرحرف تر و ترسو تر و تشریفاتی تر است.
8
احساسات زن مادرانه است و این احساسات از دوران کودکی در او نمودار
است. علاقه ی زن به خانواده وتوجه ناآگاهانه ی او به اهم یت کانون
خانوادگی بیش از مرد است. زن در امور استدالی و مسائل خشک عقلانی به
پای مرد نمی رسد ولی در ادبیات، نقاشی و سایر مسائل که با ذوق و -
احساسات مربوط است دست کمی ازمرد ندارد. مرداز زن بیشتر قدرت –
کتمان راز دارد واسرار ناراحت کننده را در درون خود حفظ می کند و به
همین دلیل ابتلای مردان به بیماری ناشی از کتمان راز بیش از زنان است.
زن از مرد رقیق القلب تر است و فوراً به گریه و احیاناً به غش متوسّ ل می
شود.
ازنظر احساسات نسبت به یکدیگر
مرد بنده ی شهوت خویشتن است و زن در بند مح بت مرد است. مرد زنی را
دوست می دارد که او را پسندیده و انتخاب کرده باشد و زن مردی را دوست
می دارد که ارزش او را درک کرده باشد و دوستی خود را قبلاً اعلام کرده
باشد. مرد می خواهداز بالای سر زن بر او مسلط شود و زن می خواهد از
درون قلب مرد بر مرد نفوذ کند. مرد می خواهد زن را بگیرد.زن می خواهد
او را بگیرند. زن ازمرد شجاعت و دلیری می خواهد و مرد از زن زیبایی و
دلبری. زن حمایت مرد را گرانبهاترین چیزها برای خود می شمارد. زن بیش
از مرد قادر است بر خود مسلط شود. شهوت مرد ابتدایی و تهاجمی است و
شهوت زن انفعالی و تحریکی.
شاهکار خلقت
دستگاه عظیم خلقت برای اینکه به هدف خود برسد و نوع را حفظ کند، جهاز
عظیم تولید نسل را به وجود آورده است؛ دائماً از کارخانه ی خود، هم جنس
نر به وجود می آورد و هم جنس ماده، و در آنجا که بقا و دوام نسل احتیاج
دارد به همکاری و تعاون دو جنس )مخصوصاً درنوع انسان( برای اینکه این
دو را به کمک یکدیگر در این کار وادار، طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته
9
است؛ کاری کرده است که خودخواهی و منفعت طلبی که لازمه ی هرذی -
حیاتی است تبدیل به خدمت و تعاون و گذشت و ایثار گردد، آنها را طالب -
همزیستی با یکدیگر قرارداده است، و برای اینکه طرح کاملاً عملی شود و
جسم و جان آنها را بهتر به هم بپیوندد، تفاوتهای عجیب جسمی و روحی در
میان آنها قرار داده است و همین تفاوتهاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب
می کند، عاشق و خواهان یکدیگر قرار می دهد. اگر زن دارای جسم وجان و
خلق و خوی مردانه بود محال بود که بتواند مرد را به خدمت خود وادار و
مرد را شیفته ی وصال خود نماید، و اگر مرد همان صفات جسمی و روانی
زن را می داشت ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالی
ترین هنر خود را صید و شکار و تسخیر قلب او به حساب آورد. مرد،
جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است. قانون خلقت، زن و مرد را طالب و
علاقه مند به یکدیگر قرار داده است اما نه از نوع علاقه ای که به اشیاء
دارند. علاقه ای که انسان به اشیاءدارد از خودخواهی او ناشی می شود؛ یعنی
انسان اشیاء را برای خود می خواهد، به چشم ابزار به آنها نگاه می کند، می
خواهد آنها را فدای خود و آسایش خود کند. امّ ا علاقه ی زوج یت به این شکل
است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری رامی خواهد، از گذشت و
فداکاری درباره ی دیگری لذّ ت می برد.
اگر چه دین اسلام به زن استقلال اقتصادی داده است. و در کسب ثروت او را
آزاد گذاشته است وبرمرد نیز اجازه ی تسرف به اموال وثروت او را نداده
است،امّا اورا در کار کردن واجب نکرده واو را به گونه آفریده که در
برآوردن نیازهای اقتصادی بر مرد واجب ساخته و مرد را در برآوردن نیاز
معنوی با آرامش روحی به زن نیازمند کرده است.
رعایت جانب زن در مسئل مالی
اسلام به شکل بی سابقه ای جانب زن را در مسائل مالی و اقتصادی رعایت
کرده است. از طرفی به زن استقلال و آزادی کامل اقتصادی رعایت داده و
دست مرد را از مال و کار او کوتاه کرده و حق قیمومت در معاملات زن را
10
که در دنیای قدیم سابقه ی ممتد دارد و در اروپا تا اوایل قرن بیستم رایج بود
از مرد گرفته است، و از طرف دیگر با برداشتن مسؤول یت تأمین بودجه ی -
خانوادگی از دوش زن، اورا از هرنوع اجبار و الزام برای دویدن به دنبال
پول معاف کرده است.
حقیقت این است که اسلام نخواسته به نفع زن و علیه مرد یا به نفع مرد و
علیه زن قانونی وضع کند. اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد. اسلام
در قوانین خود سعادت مرد و زن و فرزندانی که باید در دامن آنها پرورش
یابند و بالاخره سعادت جامعه ی بشر یت را در نظر گرفته است . اسلام راه
وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه ی بشر یت را به سعادت، در این
می بیند که قواعد و قوانین طبیعت و اوضاع و احوالی که به دست توانا و
مد بر خلقت به وجود آمده نادیده گرفته نشود.
همچنانکه مکرر گفته ایم اسلام در قوانین خود این قاعده را همواره رعایت
کرده است که مرد مظهر نیاز و احتیاج و زن مظهربی نیازی باشد. اسلام
مرد را به صورت خریدار و زن را به صورت صاحب کالا می شناسند. از
نظر اسلام دروصال و زندگی مشترک زن و مرد، این مرد است که باید
خودرابه عنوان بهره گیربشناسد و هزینه ی این کار را تحمّ ل کند. زن و مرد
نباید فراموش کنند که درمسأله ی عشق، از نظرطبیعت دونقش جداگانه به
عهده ی آنها واگذار شده است. ازدواج هنگامی پایدار و مستحکم و لذّ ت بخش
است که زن و مرد در نقش طبیعی خود ظاهر شوند.
اسلام نفقه ی زن و خانواده را بر مرد واجب کرده است واو را مسئول
مخارج خانواده قرار داده است.یکی از ع لّت هایی که در اسلام نفقه ی زن بر
مرد لازم است این است که مسؤول یت و رنج و زحمات طاقت فرسای تولید
مثل از لحاظ طبیعت به عهده زن گذاشته شده است.آنچه در این کار از نظر
طبیعی به عهده مرد است یک عمل لذّ ت بخش آنی بیش نیست. این زن است
که باید این بیماری ماهانه را )در غیر ایام کودکی و پیری( تحمّ ل کند،
سنگینی دوره ی بارداری و بیماری مخصوص این دوره را به عهده بگیرد،
11
سختی زایمان و عوارض آن را تحمّ ل نماید، کودک را شیر بدهد و پرستاری
کند. این ها هم از نیروی بدنی و عضلانی زن می کاهد، توانایی او را در کار
و کسب کاهش می دهد. اینهاست که اگر بنا بشود قانون، زن و مرد را از
لحاظ تأمین بودجه ی زندگی در وضع مشابهی قرار دهد و به حمایت زن بر
نخیزد، زن وضع ر قت باری پیدا خواهد کرد. و همین ها سبب شده که در
جاندارانی که به صورت جفت زندگی می کنند، جنس نر همواره به حمایت
جنس ماده برخیزد، او را در مدّ ت گرفتاری تولید نسل در خوراک و آذوقه
کمک کند.بعلاوه زن و مرد از لحاظ نیروی کار و فعال یت های خشن تولیدی
و اقتصادی، مشابه و مساوی آفریده نشده اند. اگر بنای بیگانگی باشد و مرد
در مقابل زن قد علم کند و به او بگوید ذرّ ه ای از درآمد خود را خرج تو نمی
کنم، هرگز زن قادر نیست خود را به پای مرد برساند.گذشته ازاینها وازهمه
بالاتر اینکه احتیاج زن به پول و ثروت ازاحتیاج مردافزون تر است. تجمّ ل
وزینت جزء زندگی زن و ازاحتیاجات اصلی زن است. آنچه یک زن در
زندگی معمولی خود خرج تجمّ ل وزینت وخودآرایی می کند برابراست
بامخارج چندین مرد. میل به تجمّ ل به نوبت خود میل به تنوّ ع و تف نن را در
زن به وجود آورده است. برای یک مرد یک دست لباس تا وقتی قابل پوشیدن
است که کهنه ومندرس نشده است، اما برای یک زن چطور؟ برای یک زن
تا وقتی قابل پوشیدن است که جلوه ی تازه ای به شمار رود. ای بسا که یک
دست لباس یا یکی از زینت آلات برای زن ارزش بیش از یک بار پوشیدن را
نداشته باشد. توانایی کارو کوشش زن برای تحصیل ثروت از مرد کمتراست،
اما استهلاک ثروت زن به مراتب از مرد افزونتر است. اگر زن مجبور باشد
مانند مرد دائماً در تلاش و کوشش و در حال دویدن و پول درآوردن باشد،
غرورش درهم می شکند، چین ها و گره هایی که گرفتاری های مالی به
چهره و ابروی مرد انداخته است در چهره و ابروی او پیدا خواهد شد.بدیهی
است زنی که آسایش خاطرندارد، فرصتی نخواهد یافت که به خود برسد و
مایه ی سرور و بهجت مرد نیز واقع شود.
12
لذا نه تنها مصلحت زن، بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگی نیز در این
است که زن از تلاش های اجباری خردکننده ی معاش معاف باشد. مرد هم
می خواهد کانون خانوادگی برای او کانون آسایش و رفع خستگی و
فراموشخانه ی گرفتاریهای بیرونی باشد. زنی قادر است کانون خانوادگی را
محلّ آسایش و فراموشخانه ی گرفتاریها قراردهد که خود به اندازه ی مرد
خسته و کوفته ی کار بیرون نباشد. وای به حال مردی که خسته و کوفته پا به
خانه بگذارد و با همسری خسته تر و کوفته تر از خود روبه رو شود.
لذا آسایش و سلامت و نشاط و فراغ خاطر زن برای مرد نیز ارزش فراوان
دارد.
سّر اینکه مردان حاضرند با جان کندن پول در آورند و دو دستی تقدیم زن
خود کنند تا او با گشاده دستی خرج سر و بر خود کند این است که مرد نیاز
روحی خود را به زن دریافته است؛ دریافته است که خداوند زن را مایه
آسایش و آرامش روح او قرار داده است )وَجَعَلَ م نها زَوجَها ی سَکُنَ الَیها( ؛ دریافته
است که هر اندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم کند،
غیر مستقیم به سعادت خود خدمت کرده است و کانون خانوادگی خود را
رونق بخشیده است؛ دریافته است که از دو همسر لازم است لااقل یکی
مغلوب تلاشها و خستگیها نباشد تا بتواند آرامش دهنده ی روح دیگری باشد،
ودر این تقسیم کار آن که بهتر است در معرکه ی زندگی وارد نبرد شود مرد
است و آن که بهتر می تواند آرامش دهنده ی روح دیگری باشد زن است.
زن از جنبه مالی و مادی نیازمند به مرد آفریده شده است و مرد از جنبه
روحی. زن بدون اتکاء به مرد نمی تواند نیازی های فراوان مادی خود را –
که چندین برابر مرد است رفع کند. از این رو اسلام همسر قانونی زن )فقط –
همسر قانونی او را( نقطه ی اتکاءاو معین کرده است. زن اگر بخواهد آن
طور که دلش می خواهد با تجمّ ل زندگی کند، اگر به همسر قانونی خود متکی
نباشد به مردان دیگر متکی خواهد شد. این همان وضعی است که مع الاسف
نمونه های زیادی پیدا کرده و رو به افزایش است.
13
اسلام هرگز به زن زحمت تأمین بودجه خانواده را نداده است.دختران تا وقتی
که در خانه پدر هستند،بر پدر واجب شده است که مخارج اش را تأمین کند.
امام صادق )ع( می فرماید:پنج کس اند که نفقه ایشان بر مرد واجب
است:فرزند،پدر ومادر،زن و بنده.فرزند شامل فرزندِ فرزند هم است،هرچند
پایین رود.و پدرومادر شامل جد و جد? پدری ومادری هست هرچند بالا رود.
و مرد را نیز در این وظیفه تشویق کرده است وپاداش بزرگی به او وعده داده
است.حضرت رسول)ص(می فرماید:هرکه به بازار رود و تحفه ای بخرد
وبردارد وبرای عیال خود آورد،چنان است که تصدّ قی برای جمعی ازفقرا
برداشته وبه ایشان رسانیده است وباید که اوّل به دختران بدهد پیش از
پسران.به درستی که هرکه دختری را خوشحال کند چنان است که برده ای را
آزاد نموده است که بنده ای از بندگان اسماعیل را آزاد نموده است،و کسی که
دید? پسری راشاد گرداندچنان است که ازترس خدا گریسته است،وهرکه از
ترس خدا بگرید خدا اورا داخل بهشت گرداند.
در حدیث دیگر از پیامبر)ص(:در بهشت درجه ای است که به آن درجه نمی
رسد مگر سه نفر:امام عادل،و کسی که احسان به خویشان کند،و صاحب
عیالی که بر خرج عیال وآزار ایشان صبر کند
و همچنین به توجه کردن به دختران بیشتر تأکید کرده است وپاداش بهشت به
او وعده داده است.
رسول خدا)ص(فرمودند:هر کسی که سرپرستی سه دختر را به عهده داشته باشد
بهشت براو واجب است.
گفتند:ای رسول خدا،دو دختر چه طور؟
فرمود:دو دختر }نیز همین طور{
گفتند:ای رسول خدا،یک دختر چه طور؟
فرمود:یک دختر }نیز همین طور{
14
ومرد را از انجام ندادن این وظیفه ترسانده است.در احادیث معتبر آمده که
ملعون است کسی که عیال خود را ضایع گذارد وخرج ایشان را ندهد.
با این حال اگر زن وارد کار به بیرون از خانه شود،باعث اختلال در نظم
طبیعی و اجتماعی می شود.چون زن باید مأمن امن شوهر باشد واگر در
جامعه مثل مردان کار کند باعث سوء استفاده قرار گرفته وروابط پاک
اجتماعی ضایع می شود.
اگر زن وظیفه ی خانه اش را به طور کامل انجام دهد عظمت پیدا می
کند.ومقام های حضرت مریم،حضرت خدیجه کبری و حضرت فاطمه زهرا
وحضرت زینب و... را کسب می کند.
قرآن درباره ی مادر موسی می گوید: ما به مادر موسی وحی فرستادیم که
کودک را شیر بده و هنگامی که برجان او بیمناک شدی او را به دریا بیفکن و
نگران نباش که ما او را به سوی تو باز پس خواهیم گردانید.قرآن درباره ی
مریم، مادر عیسی،می گوید:کار او به آنجا کشیده شده بود که در محراب
عبادت همواره ملائکه با او سخن می گفتند و گفت و شنود می کردند، از
غیب برای او روزی می رسید، کارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا
گرفته بود که پیغمبر زمانش را در حیرت فروبرده او را پشت سر گذاشته
بود، زکر یا در مقابل مریم مات و مهبوت مانده بود.اسلام در سیر من الخلق
الی الخلق یعنی در حرکت و مسافرت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و
مرد قائل نیست.
مانند حضرت زهرا)س( که حضرت زهرا بر فرزاندان خود که امامند و بر
پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد.
وظیفه اصلی یک زن در خانواده اش حفظ پاکدامنی و جلب رضایت شوهر و
تربیت فرزند است.واگر به این وظیفه عمل کند به تعالی حقیقی خود می رسد.
اگر زنی پاکدامنی خود را حفظ کند و اداره ی منزل و تربیت فرزندان را به
خوبی انجام دهد در نزد خداوند ثواب و پاداشی بیشتر از مردان دارد.
15
چرا که مادر .» بهشت زیر پای مادران است «:: چنان است که درل حدیث آمده
سختی خانه و بارداری فرزندان را تحمّل کرده واز این روست که حق مادر
بر فرزند بزرگتر از حق پدر است.
آنچه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکی زن
است و دیگری مرد، در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند، جهان برای آنها
یک جورنیست خلقت و طبیعت آنها را یکنواخت نخواسته است، و همین جهت
ایجاب می کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازاتها وضع
مشابهی نداشته باشند.
اکنون ببینیم غرب که حدود یک قرن پیش استقلال زن را در قوانین خود
نوشت چگونه است.
چرا اروپا ناگهان استقلال مالی داد؟
متأسّ فانه درآنجا به حقیقت وحشتناکی بر می خوریم. معلوم می شود، زن
اوپایی برای آزادی و حق مالکیت خود، از ماشین باید تشکر کند نه از آدم،
ودر مقابل چرخهای عظیم ماشین باید سر تعظیم فرود آورد نه در مقابل
مردان دراروپا آزمندی و حرص صاحبان کارخانه بود که برای اینکه سود
بیشتری ببرند و مزد کمتری بدهند قانون استقلال اقتصادی را در مجلس
انگلستان گذارند.
این واژگونی سریع عادات و رسوم «: ویل دورانت )نویسنده غربی(می گوید
محترم و قدیم تر از تاریخ مسیحیت را چگونه تعلیل کنیم؟ ع لّت عمومی این
زن از عوارض انقلاب » آزادی «، تغییر، فراوانی و تعدد ماشین آلات است
یک قرن پیش در انگلستان کار پیداکردن بر مردان دشوار ».... صنعتی است
گشت. امّ ا اعلانها از آنان می خواست که زنان و کودکان خود را به کارخانه
ها بفرستند. کار فرمایان باید در اندیشه ی سود و سهام خود باشند و نباید
خاطر خود را با اخلاق و رسوم حکومت ها آشفته سازند. کسانی که ناگاه
توطئه کردند کارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم » خانه براندازی « بر
16
انگلستان بودند. نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 2233 بود.
به موجب این قانون، زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بی سابقه ای
برخوردار می شدند و آن اینکه پولی را که به دست می آوردند حق داشتند
برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی و مسیحی را کارخانه داران
مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند.
از آن سال تا به این سال سود جویی مقاومت ناپذیری آنان را از بندگی و جان
کندن در خانه رهانیده، گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه کرده
است. سرمایه داران و کارخانه داران انگلستان بودند که به خاطر منافع مادّ ی
این قدم را به نفع زن برداشتند. 1
تکامل ماشینیسم،و رشد روز افزون تولید به میزان بیش از حد نیاز واقعی
انسانها و ضرورت تحمیل بر مصرف کننده با هزاران افسون و نیرنگ و
فوریت استخدام همه ی وسایل سمعی و بصری و فکری و احساسی و هنری و
شهوانی برای تبدیل انسانها به صورت عامل بی اراده ی مصرف،بار دیگر
ایجاب کرد که سرمایه داری از وجود زن بهره کشی کند امّ ا نه از نیروی
بدنی و قدرت کار زن به صورت یک کارگر ساده و شریک بامرد در
تولید،بلکه از نیروی جاذبه و زیبایی او و از گرو گذاشتن شرافت و حیثیتش و
از قدرت افسونگری او در تسخیر اندیشه ها و اراده ها و مسخ آنها و در
تحمیل مصرف بر مصرف کننده، و بدیهی است که همه ی اینها به حساب
آزادی او و تساویش با مرد گذاشته شد.سیاست نیز از استخدام این عامل غافل
نماند؛ماجراهایش را مرتب در جراید و مجلات می خوانید.در همه اینها از
وجود زن بهره کشی شد و زن وسیله ای برای اجرای مقاصد مرد قرار گرفت
اما در زیر سرپوش آزادی و تساوی.
بدیهی است که جوان قرن بیستم هم از این فرصت گرانبها غفلت نکرد؛ برای
اینکه از زیر بار تعهدات سنتی نسبت به زن شانه خالی کند و ارزان و رایگان
او را شکار کند و به چنگ آورد، از همه بیشتر بر بیچارگی زن و تبعیض
1 ویل دورانت -
17
های ناروا نسبت به او اشک تمساح ریخت،تا آنجا که به خاطر اینکه در این
جهاد مقدّ س،بهتر شرکت کند ازدواج خود را تا حدود چهل سالگی به تأخیر
ماند.شک نیست که قرن ما یک سلسله » مجرد « انداخت و احیاناً برای همیشه
بدبختی های از زن گرفت، ولی سخن در این است که یک سلسله بدبختی های
دیگر برای او ارمغان آورد، چرا؟ آیا زن محکوم است به یکی از این دو
سختی و جبراً باید یکی را انتخاب کند؟ یا هیچ مانعی ندارد که هم بدبختی های
قدیم خود را طرد کند و هم بدبختی های جدید را؟
حقیقت این است که هیچ جبری وجود ندارد. بدبختی های قدیم غالباً معلول این
جهت بود که انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختی های جدید
از آن است که عمداً یا سهواً زن بودن زن و موقع طبیعی و فطریش، رسالتش،
مدارش، تقاضاهای غریزیش، استعدادهای ویژه اش به فراموشی سپرده شده
است. عجب این است که هنگامی که از اختلافات فطری و طبیعی زن و مرد
سخن می رود،گروهی آن را به عنوان نقص زن و کمال مرد و بالأخره
چیزی که موجب یک سلسله برخورداری ها برای مرد و یک سلسله
محرومیت ها برای زن است تلقی می کنند، غافل از اینکه نقص و کمال
مطرح نیست؛دستگاه آفرینش نخواسته یکی را کامل و دیگری را ناقص، یکی
را برخوردار و دیگری را محروم و مغبون بیافریند.
آزادی و برابری آنگاه سود می بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی
خوش خارج نگردد.آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده قیام بر ضد فرمان
فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر.
عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او
می گردد اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگوید تو یکی و من یکی،
کارها، مسؤولیتها، بهره ها، پاداشها، کیفرها همه باید متشابه و همشکل
باشد،در کارهای سخت و سنگین باید با من شریک باشی، به فراخور نیروی
کارت مزد بگیری، توقع احترام و حمایت از من نداشته باشی، تمام هزینه ی
زندگیت را خودت بر عهده بگیری، در هزینه ی فرزندان با من شرکت کنی،
18
در مقابل خطرها خودت از خودت دفاع کنی، به همان اندازه که من برای تو
خرج می کنم تو باید برای من خرج کنی و... در این وقت است که کلاه زن
سخت پس معرکه است زیرا زن بالطبع نیروی کار و تولیدش از مرد کمتر
است و استهلاک ثروتش بیشتر. بعلاوه بیماری ماهانه، ناراحتی ایام بارداری،
سختیهای وضع حمل و حضانت کودک شیرخوار، زن را در وضعی قرار می
دهد که به حمایت مرد و تعهداتی کمتر و حقوقی بیشتر نیازمند است
استثنا ی این موضوع
البته زنان و دخترانی هستند که مجبورند کار کنند،حتی در محیط مردانه!
آن ها نیز باید بیشتر احتیاط کنند.حتی نمونه ی آن ها در قرآن هم ذکر
شدهاست. مانند دختران حضرت شعیب که به خاطر پیری و ضعف پدر – -
چوپانی می کردند. ولی همیشه حرمت خویش را رعایت کنند وهمسر پیامبر
زمان خویش شدند.
بزرگترین عامل کار زنان،فقر و تنگدستی است.
وباز ایشان می فرماید: صبر ورزیدن شکوهمندانه ی فقر، زیبا تراز توانگری
خوارگونه است.
بهترین کار در روزگار سختی البته صبر، شکیبایی و کمک خواستن از
خداوند است وباز امام علی )ع( می فرماید: شکیبایی بهترین یاور در برابر
روزگار است.
وباز فرمودند:باصبر واستقامت بر اطاعت پروردگار، وحفظ و نگهداری
فرامین خدا، نعمت های پروردگار را نسبت به خویش کامل کنید.آگاه باشید
آنچه برای حفظ دین ازدست می دهید زیانی به شما نخواهد رساند. آگاه باشید
چرا با تباه ساختن دین ،بدست می آورید سودی به حالتان نخواهد داشت. 1
1 - . خ 272 / » نهج البلاغه «
19
پس صبر کردن بر فقیران بهترین کار است واگر مجبور می شوند،دختران
وزنان کار کنند،روش دختران شعیب، یعنی پاکدامنی و حجاب و عفاف شان
را حفظ کنند، تا مورد رحمت و مغفرت پروردگار قرار گیرد.
اما اغلب زنان و دختران بدون نیاز ضروری، شاید برای توقع بی جا و خرج
های نا مناسب، سر کار می روند، بیشترین فساد از ناحیه آن دسته است.
بانوان جوان و نوجوان و خانم های میانسالی،که کار کردن بر ایشان سخت
است، و خانم های نوعروسی که باید در روزهای گرم تابستان رفاه همسرشان
را در خانه فراهم آوردند، در بیرون از منزل مشغول به کار است.
آن هم نه یک کار آسان بلکه در اشعه ی نور آفتاب ، و خانم هایی که کودک
خردسال دارند، به جای تعلیم و تربیت، که وظیفه ی مادر است در کارهای - -
خانه مشغول باشد.
عواقب این کارها نه تنها آسایش و رفاه را برای همسر و فرزندان نمی آورد،
بلکه از آن ها سلب می کنند و باعث به وجود آمدن نارضایتی از وضع
زندگی می شود.
چرا نباید از این ساعات روزانه برای تربیت و نظافت منزل و عبادت خداوند
استفاده کنند؟.
آیا کارکردن آن ها سودی برای آخرتشان به دنبال دارند؟ جز نرسیدن به انجام
وظایف اصلی شان؟
وضع بیشتر ما همین گونه است، و برای آرامش یافتن و گریز از خستگی
کار مرد و زن و فرزندانشان به آهنگ ها وسیگار و اعتیاد و... پناه می - -
برند.
اینگونه است که زندگی ما روز به روز به ابتذال کشیده می شود و هجرتی که
مقدس است به تراژدی می رسد و گذراندن زندگی بر ما سخت و دشوار می
شود.
20
اگر مردم ما به ویژه پسران و دختران جوان و زنان کارگر، خودشان را
اصلاح کنند و در جامعه آبرومندانه زندگی کنند. و اگر کار می کنند، در
کارهای زنانه مانند خیاطی، قالی بافی و...، کار کنند و جامعه را با اعمال
خود به یک جامعه آرمانی تبدیل کنند.
اگر از گناهان پرهیز کنند خدا و ائمه آنان را دوست دارند و آن ها را دعا می
کنند.
بشارت های خدا
پیامبر اکرم)ص( فرمودند: کسی که نظر به نامحرم را از خوف خداوند ترک
کند، خداوند به او ایمانی عطا می کند که شیرینی آن را در قلبش می یابد. 1
و نیز فرمودند: زنی که برای حفظ غیرت، استقامت ورزد و برای
آرامش یعنی تو عشق منی
آسایش یعنی نفس کشیدنم برای تو
زندگی یعنی دیدن چشمان زیبای تو با طلوع خورشید
و دنیای من " تو " که دیوانه وار دوستت دارم
این روزها نمازم را شکسته می خوانم
چهار فرسخ دور افتاده ام از چشمانــــــــــــت
یاصاحبــــــ الزمان
______________________________________
خــریـدآر نَـدارَد ..
دلــے کـــہ بــراے " تـــو " ??•0?
لـَــکـــ زده اسـتـــ
یا صاحب الزمان
____________________________________
یاد دردناکترین درد زمین افتادم
یاد دردمندترین فرد زمین افتادم
عصر جمعه شد بار دگر در یادم
یاد دلتنگ ترین مرد زمین افتادم
__________________________________
آگهی پذیرش دانشجو
در دانشگاه انتظار
بدون کنکور
با ورودی بدون محدودیت
با ظرفیت بی نهایت
با قدمت 1170 ساله
دانشجو می پذیرد
تاکنون تعداد فارغ التحصیلان به
313
نفر نرسیده !!!!!
و انتظار چقدر سخت است .... ?? اللهم عجل لولیک الفرج ??
____________________________________________
تمام نرگس های دنیا هم که یک جا جمع شوند،
هیچ نرگسی بوی یوسف نمی دهد!
برایت دعا می کنم، ای زهرایی ترین نرگس دنیا...
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن...
__________________________________________
باز هم یک جمعه ی بدون تو ،
باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛
و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ...
در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود ...
اللهم عجل لولیک الفرج
__________________________________________
دلــ ِ منـ
پـشتــِ ســـــرت
کــــــاسهـ آبی شد و ریـختـــــــــ . .
کـی شـود پیــشِ قـدم هاے تـــــو
اسـپند شوم ؟ ؟
باران نوشت
?? کی شود جان بازتـ شوم ؟ سرباز شدن آسان است !
یا صاحب الزمان ادرکنی
_______________________________________
شاید ها را بیخیال
کاش این جمعه بیاید کاش...
_____________________________________
دیگر شده ام دچار وسواس بیا
بدجور به عصر جمعه حساس بیا
گفتی به عموی خود ارادت داری
این بار قسم به دست عباس بیا
___________________________________
آقا جان بی همگان به سر شود...
و من...
خیلی نگران شده ام،
چون دیگر دارد بی تو هم به سر میشود انگار!
اللهم ارنی الطلعه الرشیده
________________________________