دوشنبه 92 مهر 8 , ساعت 9:7 صبح
شاید این روزها رابطه شما و همسرتان مثل همیشه نباشد یعنی، نمیتوانید مثل همیشه از کنار او بودن لذت ببرید، او نیز مثل همیشه با شما رفتار نمیکند، احساس میکنید چیزی بین شما فاصله انداخته است ولی نمیدانید چه میتواند باشد، به همهچیز شک دارید، حتی به احساسات خودتان و نمیدانید مشکل کجاست؟ شاید مشکل این است که همسرتان به هر دلیل موضوعی را از شما پنهان میکند یا مشکل چیز دیگری است؟ اگر میخواهید بدانید که آیا همسرتان چیزی را از شما پنهان میکند یا نه باید با نشانههای پنهانکاری مردها آشنا شوید. بیشتر مردها هنگام پنهانکاری به گونهای ویژه رفتار میکنند که اگر شما بتوانید تشخیص دهید میتوانید قبل از اینکه خیلی دیر شود رابطهتان را نجات دهید و دوباره تبدیل شوید به همان زوج عاشقی که قبلا بودید.
احساس میکنید همیشه تشنه است؟
وقتی همسر یا نامزدتان چیزی را از شما پنهان میکند، احتمالا عصبی میشود و به طور کلی تمام حالت بدنش خونسردی و آرامش خود از دست میدهد بهخصوص زمانهایی که راز بزرگی دارد و از برملا شدنش وحشت دارد و میترسد با فاش شدن راز چیزهای زیادی را از دست بدهد. تحقیقات نشان میدهد در این مواقع ماهیچههای مری شروع به گرفتن و سفت شدن میکند و در نتیجه این گرفتن گلو خشک میشود بنابراین اگر هنگام صحبت با شما مدام آب دهانش را قورت میدهد نشان میدهد میخواهد کمی گلویش را از خشکی دربیاورد و ماهیچههای گلویش را باز کند. وقتی از او سؤال میکنید به عکسالعملهایش دقیق شوید. همچنین دقت کنید در کجای صحبت بیش از همه گلویش خشک شده و آب دهانش را قورت میدهد تا بفهمید در کجا از شما موضوعی را پنهان میکند.
اگر زیاد از جزئیات میگوید
شاید فکر کنید وقتی شوهر یا نامزدتان جزء به جزء و با جزئیات تمام برایتان تعریف میکند که کجا بوده است، چه کرده است و... یعنی هیچ چیزی را از شما پنهان نکرده و با شما روراست است و میتواند خیالتان راحت باشد اما باید بدانید که کاملا در اشتباهید، چون وقتی او خیلی به تعریف جزئیات میپردازد یعنی در حال پنهان کردن موضوعی است و میخواهد با تعریف داستانی طول و دراز موضوع اصلی را پنهان کند. نشانهای مهم که میتواند عدم صداقت را نشان دهد زمانی است که شروع به تعریف کردن داستانی میکند و در آن بیشتر به جزئیات بیاهمیت میپردازد و مدام از موضوع اصلی طفره میرود، باید بدانید در این مواقع احتمالا در حال پنهان کردن موضوعی است، بهخصوص اگر هنگام صحبت مدام مکث کند، چون در حال ساختن یک واقعیت خیالی است در این مواقع شما میتوانید با سؤال کردن او را تا حدی مجبور به گفتن حقیقت کنید.
اگر کمی با خود فکر کنید به این نتیجه میرسید که وقتی خودتان هم در حال گفتن حقیقت و تعریف کردن یک واقعه خاص هستید خیلی به جزئیات نمیپردازید (مثل اینکه دیوار اتاق چه رنگی بود یا اسم فروشنده مغازه چه بود یا...) به این دلیل که شما همه این اطلاعات زائد را در زندگی هر روزه در ذهنتان نگه نمیدارید پس...
با دستهایش چه میکند؟
هرگاه احساس کردید همسر یا نامزدتان چیزی را از شما پنهان میکند کمی به دستهایش توجه کنید و ببینید با آنها چه میکند. وقتی یک نفر خیلی ناگهانی دستهایش را پنهان میکند یا با آنها قسمتی از بدنش را لمس میکند(مثلا با دستهایش پشت گردنش را لمس میکند یا میگیرد) یعنی میخواهد به نوعی به خودش آرامش دهد و خونسردیاش را حفظ کند چون میداند در حال انجام کار اشتباهی است. البته توجه کنید که بعضی آدمها به طور طبیعی بیشتر اوقات دستهایشان را در جیبشان قرار میدهند و این نشاندهنده پنهانکاری آنها نیست بنابراین اگر مرد شما هم عادت دارد بیشتر اوقات دستهایش را در جیبش کند نباید تصور کنید که چیزی را از شما پنهان میکند یا دروغگو است.
ناگهان مهربان شده است؟
شاید همسرتان خیلی گرفتار باشد، همیشه سرکار است و شما خیلی کم او را میبینید؛ این موضوع به خودی خود اصلا شکبرانگیز نیست ولی زمانی باید به پنهانکاری او کمی شک کنید که همسرتان یکباره و به طور ناگهانی و بدون اینکه سابقه داشته باشد شروع به خریدن کادوهای خیلی گرانقیمت برای شما میکند، چون احتمالا بهدلیل پنهانکاریای که دارد دچار عذاب وجدان شده است و میخواهد به نوعی جبران کند (البته همیشه هم این موضوع نشانه پنهانکاری نیست).
گاهی نیز پیش میآید که همسر بیاعتنای شما ناگهان بیش از حد مهربان میشود و بیش از اندازه به شما توجه نشان میدهد همه اینها میتواند نشانهای از احساس گناه او باشد بنابراین بهتر است در این مواقع در رفتارهای او دقیق شوید تا متوجه شوید واقعا چرا ناگهان اینقدر مهربان شده و آیا به راستی دچار تحول شده یا...
از سؤال خوشش نمیآید؟
هنگامیکه از او میپرسید «چرا دیر کردی؟» یا «چرا تلفن همراهت خـامـوش بود؟» او با لحنی تند و چهرهای برافروخـته شـروع بـه توجـیه میکـند و با اسـترس پاسخ سؤال را میدهد. برای هر موضوع بیاهمیتی شروع به بهانهتراشی و تندخویی میکند. اگر وقتی از او چیزی میپرسید به خود حالت دفاعی میگیرد به طوری که حتی شما را میترساند میتواند نشاندهنده این باشد که شریک شما چیزی را پنهان میکند و از افشا شدنش میترسد، در واقع او حالت دفاعی میگیرد چون یک قسمت ذهن او میداند که ممکن است شما رازش را کشف کنید، به همین دلیل جوری رفتار میکند که شما کمتر سؤال کنید.به طور کلی هـمیشه نسبت به فردی که حتی از پاسخگویی به سادهترین و منصفانهترین سؤالات شما سر باز میزند یا سـؤالات شما را از خودتان میپرسد (این امر نشانگر یافتن یک جستوجوی ذهنی برای دروغگویی است) مشکوک باشید.
راز تلفنهای مشکوک چیست؟
وقتی تلفن همراه همسر شما وقت و بیوقت، مثلا شبهای دیروقت مدام زنگ میخورد و او زمانی که شما در اتاق هستید به راحتی به تلفنهایش جواب نمیدهد و وقتی هم که شما علت را جویا میشوید و میپرسید چه کسی پشت خط است جواب سربالا میدهد و حتی گاهی اهانت هم میکند یا گاهی پیش میآید که در حال صحبت با تلفن است ولی وقتی شما وارد اتاق میشوید به سرعت گوشی را قطع میکند و... اگر این اتفاقات خیلی بیشتر از یک بار پیش آمده است مسلما تصادفی نیست و نمیتوان خیلی به آن خوشبین بود. او هنگام وارد شدن شما به اتاق گوشی را قطع میکند چون نمیخواهد شما متوجه شوید چه کسی پشت خط است، این پنهانکاری او زمانی آشکارتر هم میشود که وقتی از او میپرسید چه کسی پشت خط است و او به لکنت میافتد.
همیشه در حال دعوا کردن است؟
انگار آن روزهای تفاهم، همدلی و رضایت که با هم داشتید به پایان رسیـده است و این روزها او با هر کار شما شروع به مشاجره و شکایت میکند و از هـر بـهـانـهای بـرای نـزاع و تخریب شخصیت شما استفاده میکند. نقزدنها به او کمک میکند تا احساس گناه ناشی از پنهانکاری خود را از بین برده یا حداقل کمتر کند بنابراین اگر عیبجوییهای او از شما بهصورت یک عادت درآمده کمی دقت کنید ببینید چه اتفاقی در حال افتادن است.
دوستانش تغییر کردهاند؟
اگر او به طور ناگهانی شروع به معاشرت با دوستانی کرد که قبلا با آنها چندان رفتوآمد نداشته یا دوستان جدیدش را از شما پنهان کرد و وقتی هم از او سؤال میکنید جواب درستی نمیدهد، به او مشکوک باشید.
یکی از نشانههای شروع پنهانکاری قرار گرفتن فردی جدید در سر راه فرد است که ممکن است از طرف او «همکار» یا «دوست قدیمی» اطلاق شود. اما مسلما او از بیان جزئیات دوستی با افراد جدید خودداری کرده و سعی در پوشاندن آنها دارد.
از هم دور شدهاید؟
به طور طبیعی هر رابطهای بالا و پایین دارد گاهی رابطه صمیمیتر است و گاهی اختلافات کوچک افراد را از هم دور میکند. اگر احساس میکنید همسرتان از شما دور شده است باید به دنبال پیدا کردن دلیل این دور شدن باشید، شاید او چیزی را از شما پنهان میکند، ا گر متوجه شدهاید بهتازگی زیاد توی فکر است، معمولا به یک نقطه خیره میشود و در افکار خود فرورفته است باید کمی مشکوک شوید بهتر است از او بپرسید آیا مشکل کاری دارد؟ با کـسی دعوایـش شده؟ اگر نـه پس چه مشکلی پیش آمده است، حتما مشکلی پیش آمده است که باید آن را کشف کنید.
توضیحی ندارد؟
اگر همسر شما هیچ توضیح منطقیای برای برنامههای خود ندارد، اینکه وقت و بیوقت از خانه بیرون میرود و دیر به خانه بازمیگردد میتواند نشانگر پنهانکاری او باشد. اگر ملاقاتهای کاری مثل همیشه است جای نگرانی نیست اما اگر مدام ملاقاتهای جدید دارد، منطقی است که نگران شوید که مبادا چیزی را از شما پنهان میکند. شتابزدگی، وقت و بیوقت خانه را ترک کردن و توضیحات غیر منطقی دادن از علائم پنهانکاری است.
چگونه می توان خوشحال تر زندگی کرد؟
حتما شما هم این تجربه را دارید که بعضی روزها بعد از بیدار شدن از خواب احساس نشاط، انرژی و عشق می کنیم و به همه چیز از جمله خود، خانواده و همکارانمان خوش بین هستیم. اما بعضی روزهای دیگر بدون آنکه علت را بدانیم کسل و بی حوصله هستیم، گویی هیچ چیز در زندگی نمی تواند ما را خوشحال و امیدوار کند.
به گزارش برترین ها، مطالعات جدید نشان می دهد که انسان بیشتر از آنچه تصور می کنیم توانایی کنترل ذهن خود را دارد. در واقع دیدن نیمه پر لیوان مهارتی است که می توان آن را تقویت کرد. الگوهای فکری ما تغییرپذیرند و به راحتی می توان الگوهای فکری جدید را با الگوهای قدیمی عوض کرد. در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که می توان با استفاده از آنها خوش بینی را تمرین کرد.
1.نعمت هایی را که خداوند به شما عطا کرده است بشمارید.
واضح است که توجه به چیزهای مثبتی که برای ما اتفاق افتاده اند به ایجاد تفکر مثبت و خوش بینانه کمک خواهد کرد. هر روز فهرستی از چیزهای خوب و بدی که در طول روز با آنها روبرو شده اید تهیه کنید. طریقه دیگر فکر کردن راجع به این چیزها می تواند نوعی نگرش باشد. به خودتان گوشزد کنید که اوضاع آنقدرها هم بد نیست. مطمئنا پس از مدتی به این باور خواهید رسید که واقعا اوضاع آنقدرها که فکر می کرده اید بد نیست.
لازم است افراد بدبین اطمینان حاصل کنند که تاثیر نگاه به نیمه پر لیوان موقتی نیست. هرچه بیشتر به چیزهای خوب توجه کنید، مهارت مغز شما برای توجه به چیزهای مثبت بیشتر خواهد شد. در واقع از طریق تمرین می توان مغز خود را به مثبت دیدن عادت داد. حتما امتحان کنید. شاید در ابتدا این کار بیهوده به نظر برسد (واقعا چه نیازی هست بنویسیم که ناهار امروز خوشمزه بوده است؟)، اما پس از مدتی خواهید دید که فهرست چیزهای مثبتتان طولانی تر خواهد شد.
2. خود را کنترل کنید.
معمولا احساسات خود را با صفاتی مانند "غیر قابل کنترل" توصیف می کنیم. اما روانشناسان به درستی این صفات شک دارند. شما می توانید تصمیم بگیرید که رئیس احساسات خود یاشید یعنی آنها را تحت کنترل خود در آورید. البته چنین تصمیمی به این معنا نیست که مثلا دیگر هرگز احساس غم و غصه به سراغتان نیاید. به هرحال همیشه دلایلی منطقی برای غصه دار شدن وجود دارد. این تصمیم در واقع به این معناست که حالتان زودتر خوب می شود. در واقع آنچه در اینجا موردنظر ما است مثبت نگری کورکورانه نیست، بلکه "خوش بینی واقع گرایانه" است. متاسفانه چیزهای منفی همیشه رخ می دهند و این غیرقابل اجتناب است، اما خوشبختانه می توانیم شیوه واکنش به آنها را تغییر دهیم.
مثلا این سناریو را در نظر بگیرید: شما تقریبا از همه ای میل های دریافتی خود راضی هستید. مسلما گاهی خبرهای بد می شنوید. ولی در عین حال بعضی ای میل ها آنقدر مبهم و دوپهلو هستند که هم می توان آنها را مثبت تفسیر کرد و هم منفی. اگر بتوانید جنبه مثبت را ترجیح بدهید و بر آن تمرکز کنید، گامی بزرگ به سوی یک زندگی خوش بینانه برداشته اید.
مثال های زیادی در این زمینه وجود دارد. تصور کنید افراد در محل کار مرتب از شما می خواهند کاری را انجام دهید. به جای اینکه ناراحت و آزرده شوید و احساس کنید دیگران پرتوقع هستند، این درخواست ها را موقعیتی برای پیشرفت حرفه ای ببینید. فراموش نکنید که خوش بینی مستلزم خلاقیت است. در واقع این نوعی سیکل معیوب است: وقتی تصمیم می گیرید در مورد اتفاقات مثبت فکر کنید، پاسختان به چالش ها خلاقانه تر خواهد بود... که باعث می شود مثبت تر فکر کنید. و این روند ادامه می یابد.
3.تفکر کنید.
حقه ای که در اینجا باید به کار ببرید این است که در زمان حال زندگی کنید یعنی اسیر گذشته نباشید و مرتب آرزو نکنید که ای کاش اوضاع اینگونه نبود. تفکر هوشمندانه همچنین به ما کمک می کند تا نوحی حس بی طرفی و خنثی بودن نسبت به اتفاقات بد پیدا کنیم. چیزهای ناگوار اتفاق می افتند، از کنار ما می گذرند و تمام می شوند. این نوعی نگرش واقع بینانه است: نمی توان مانع رویدادهای بد شد، اما می توان از آنها گذشت و ذهن خود را مشغولشان نکرد.
تغییر طرز فکر مانند تغییر رژیم غذایی شما است. تمرکز بر آنچه وارد بدنتان می شود بخشی از یک رژیم غذایی است. یعنی نوعی هوشیاری نسبت به غذاهای مصرف شده. بسیاری از افراد این کار را انجام می دهند: "این هفته نوشیدنی ها شکردار نخواهم نوشید. این هفته فست فود نمی خورم." با این حال بسیار به ندرت پیش می آید که نسبت به تفکرات خود تا این حد هوشیار باشیم. کافی است تنها چند دقیقه در روز بر احساسات خود تمرکز کنیم" من چیزهای بد را می پذیرم ولی آنها را رها می کنم و اجازه نمی دهم که ذهنم را آشفته و نگران کنند.
4. چهره ای شاد و خندان داشته باشید.
جملات زیادی را در این باره می شنویم: "بخند!"، " خنده بر هر درد بی درمان رواست."، " اخم هایت را باز کن!" و بسیاری جملات دیگر. مطمئن باشید که این جملات توصیه هایی سودمند هستند. عکس العمل مثبت نسبت به اتفاقات منفی راهی ساده و موثر برای تمرین دادن مغز است. لبخند و خنده اندروفین خون را افزایش می دهد و به بهتر شدن خلق و خو کمک می کند، هرچند ساختگی باشد.
پس دفعه بعد که شنیدید در فلان درس نمره کمی گرفته اید، بخندید و به نمره های خوبی که قبلا گرفته اید فکر کنید. مطمئنا این نمره های خوب در آینده نیز تکرار خواهند شد.
1.نعمت هایی را که خداوند به شما عطا کرده است بشمارید.
واضح است که توجه به چیزهای مثبتی که برای ما اتفاق افتاده اند به ایجاد تفکر مثبت و خوش بینانه کمک خواهد کرد. هر روز فهرستی از چیزهای خوب و بدی که در طول روز با آنها روبرو شده اید تهیه کنید. طریقه دیگر فکر کردن راجع به این چیزها می تواند نوعی نگرش باشد. به خودتان گوشزد کنید که اوضاع آنقدرها هم بد نیست. مطمئنا پس از مدتی به این باور خواهید رسید که واقعا اوضاع آنقدرها که فکر می کرده اید بد نیست.
لازم است افراد بدبین اطمینان حاصل کنند که تاثیر نگاه به نیمه پر لیوان موقتی نیست. هرچه بیشتر به چیزهای خوب توجه کنید، مهارت مغز شما برای توجه به چیزهای مثبت بیشتر خواهد شد. در واقع از طریق تمرین می توان مغز خود را به مثبت دیدن عادت داد. حتما امتحان کنید. شاید در ابتدا این کار بیهوده به نظر برسد (واقعا چه نیازی هست بنویسیم که ناهار امروز خوشمزه بوده است؟)، اما پس از مدتی خواهید دید که فهرست چیزهای مثبتتان طولانی تر خواهد شد.
2. خود را کنترل کنید.
معمولا احساسات خود را با صفاتی مانند "غیر قابل کنترل" توصیف می کنیم. اما روانشناسان به درستی این صفات شک دارند. شما می توانید تصمیم بگیرید که رئیس احساسات خود یاشید یعنی آنها را تحت کنترل خود در آورید. البته چنین تصمیمی به این معنا نیست که مثلا دیگر هرگز احساس غم و غصه به سراغتان نیاید. به هرحال همیشه دلایلی منطقی برای غصه دار شدن وجود دارد. این تصمیم در واقع به این معناست که حالتان زودتر خوب می شود. در واقع آنچه در اینجا موردنظر ما است مثبت نگری کورکورانه نیست، بلکه "خوش بینی واقع گرایانه" است. متاسفانه چیزهای منفی همیشه رخ می دهند و این غیرقابل اجتناب است، اما خوشبختانه می توانیم شیوه واکنش به آنها را تغییر دهیم.
مثلا این سناریو را در نظر بگیرید: شما تقریبا از همه ای میل های دریافتی خود راضی هستید. مسلما گاهی خبرهای بد می شنوید. ولی در عین حال بعضی ای میل ها آنقدر مبهم و دوپهلو هستند که هم می توان آنها را مثبت تفسیر کرد و هم منفی. اگر بتوانید جنبه مثبت را ترجیح بدهید و بر آن تمرکز کنید، گامی بزرگ به سوی یک زندگی خوش بینانه برداشته اید.
مثال های زیادی در این زمینه وجود دارد. تصور کنید افراد در محل کار مرتب از شما می خواهند کاری را انجام دهید. به جای اینکه ناراحت و آزرده شوید و احساس کنید دیگران پرتوقع هستند، این درخواست ها را موقعیتی برای پیشرفت حرفه ای ببینید. فراموش نکنید که خوش بینی مستلزم خلاقیت است. در واقع این نوعی سیکل معیوب است: وقتی تصمیم می گیرید در مورد اتفاقات مثبت فکر کنید، پاسختان به چالش ها خلاقانه تر خواهد بود... که باعث می شود مثبت تر فکر کنید. و این روند ادامه می یابد.
حقه ای که در اینجا باید به کار ببرید این است که در زمان حال زندگی کنید یعنی اسیر گذشته نباشید و مرتب آرزو نکنید که ای کاش اوضاع اینگونه نبود. تفکر هوشمندانه همچنین به ما کمک می کند تا نوحی حس بی طرفی و خنثی بودن نسبت به اتفاقات بد پیدا کنیم. چیزهای ناگوار اتفاق می افتند، از کنار ما می گذرند و تمام می شوند. این نوعی نگرش واقع بینانه است: نمی توان مانع رویدادهای بد شد، اما می توان از آنها گذشت و ذهن خود را مشغولشان نکرد.
تغییر طرز فکر مانند تغییر رژیم غذایی شما است. تمرکز بر آنچه وارد بدنتان می شود بخشی از یک رژیم غذایی است. یعنی نوعی هوشیاری نسبت به غذاهای مصرف شده. بسیاری از افراد این کار را انجام می دهند: "این هفته نوشیدنی ها شکردار نخواهم نوشید. این هفته فست فود نمی خورم." با این حال بسیار به ندرت پیش می آید که نسبت به تفکرات خود تا این حد هوشیار باشیم. کافی است تنها چند دقیقه در روز بر احساسات خود تمرکز کنیم" من چیزهای بد را می پذیرم ولی آنها را رها می کنم و اجازه نمی دهم که ذهنم را آشفته و نگران کنند.
جملات زیادی را در این باره می شنویم: "بخند!"، " خنده بر هر درد بی درمان رواست."، " اخم هایت را باز کن!" و بسیاری جملات دیگر. مطمئن باشید که این جملات توصیه هایی سودمند هستند. عکس العمل مثبت نسبت به اتفاقات منفی راهی ساده و موثر برای تمرین دادن مغز است. لبخند و خنده اندروفین خون را افزایش می دهد و به بهتر شدن خلق و خو کمک می کند، هرچند ساختگی باشد.
پس دفعه بعد که شنیدید در فلان درس نمره کمی گرفته اید، بخندید و به نمره های خوبی که قبلا گرفته اید فکر کنید. مطمئنا این نمره های خوب در آینده نیز تکرار خواهند شد.
نوشته شده توسط زیبا | نظرات دیگران [ نظر]