سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو تن به خاطر من تباه شدند : دوستى که از اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض مرا در دل کاشت . [نهج البلاغه]
 
شنبه 92 آبان 4 , ساعت 12:5 عصر

لحظه ها کشنده تر از آنند

که راضیم به نیش کژدم سیاه

روی خاطرات مغزم

شاید فراموش کند هر آنچه را که بودم

و گم شوم در این برهوت مهتابی

جایی که تاوان عشق

چیزی نیست جز لگد مالی

پی نوشت :

ای خدا حرفی بزن اگه گوشت با منه




لیست کل یادداشت های این وبلاگ