سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 92 مهر 30 , ساعت 9:9 صبح

حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاح س ی ن! لبیک...
ح س ی ن نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم: لبیک یاح س ی ن!
حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا ح س ی ن!
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم: لبیک یاحسین! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم: لبیک...ح س ی ن
رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟
من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک...ح س ی ن
سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، ح س ی ن به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...
ح س ی ن به مهدی نگاه می کند و می گوید:
"مهدی من کسی را نداشتم که بگوید سرباز توئم من کسی نبود یاریم کند و ادعا کننده ای هم نبود تو از من مظلوم تری..."
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم:
"دوستت دارم تنهایت نمی گذارم..."مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند...
بعضی ها مخفیانه روزه خواری می کنند و از مهدی هم دم می زنند.
بعضی جسور تر ها هم در شهر حرف خداوند را سبک می شمارند و آنرا زیر پا می گذارند بعد از مهدی و یاری او دم می زنند.
مهدی تنهاست...ح س ی ن تنهاست...
کربلایی دیگر در راه است...
ما از اهل کوفه هم بد تریم و باز هم علی تنها می ماند.
خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن.

http://muharram92.com
تی شرت محرم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ