تو زندگی هر کس آدم های زیادی میان که بعضی ها میرن و بعضی ها هم همیشگی میشن ، بعضی ها هم میرن اما انگار ثبت شدن درست اونجایی که هرکاری کنی تو نبودشون هم انگار هستند، گاهی شادت می کنن و گاهی هم میشن آینه دق.
اما واسه من این روزها اتفاق تازه ایی افتاد، یکی اومد تو زندگیم که نه دیدمش ، نه میشناسمش ، نه شنیدمش ، و نه هیچ ارتباط فیزیکی و عاطفه ایی ، من فقط خواننده نوشته هاشم ، من میدونم که می خونمش و اون حتی نمی دونه که من می خونمش ، اما همین فقط خوندن ، انگار دری جدید به دنیا برام باز کرده ، افق هایی رو پیش روم گذاشت که تا امروز ندیده بودم، طلوعی بود به صبحی متفاوت. فهمیدم که هر چقدر سختی باشه میشه کاری کرد ، میشه راهی ساخت ، همیشه از این حرف ها و نوشته ها می خوندم ولی این یکی خیلی فرق داره ، شاید هم رو من تاثیر گذاشته ، در هر صورت به من نشون داد که میشه مادر بود ، زن بود ، شاغل بود، خانه دار بود ، دوست بود، میشه عاشق شد ، میشه هنرمند بود و میشه جور دیگه انسان بود.
اقرار می کنم که همیشه عاشق نیمه اول سال بودم ، درست وقتی همه از گرمای کسالت آور تابستون می نالیدن من تو دلم عروسی بود که بارونی نیست ، که آسمون آبیه، برگها می رقصن و گنجشک ها هر صبح هیاهو... شاد بودم که دریا آبی هست و خبری از خاکستری آسمون نیست...
هرگز تو این سال ها نخواستم زیبایی پاییز و ببینم ، هیمشه گریزون بودم ، نه بارون می خواستم و نه برگریزون 7 از خاکستری آسمون کلافه میشدم و دلم غرب های طولانی تابستون می خواست ، سرما دلم و سرد میکرد و هیچ بهانه ایی هم نمی تونست تو عقیده ام تاثیر بذاره 7 اما امسال خیلی یهویی چشم هام زیبایی هایی رو دید ، زیبایی هایی که همیشه چشم هام رو روشون می بستم ، این روزها موسیقی بارون شادم می کنه ، غر نمیزنم و بی دلیل دل می دم حتی به رنگ کدر آسمون.
ناراحت اون همه سال که گذشت هم نیستم، اون هم تجربه ای بود ، به حس الانم فکر می کنم و خوشحالم که در تجربه ایی جدید افتادم.
هنوز تغییری تو کارم پیش نیومده ، هنوز به خواسته این روزهام نرسیدم ، اما ناامید نیستم و می دونم به زودی وقتش میرسه ، یقین دارم میرسه . به خودم این روزها می بالم با همه اشتباهاتی که داشتم و دارم. اون اشتباهات هم بخشی از من و زندگی من بودن و هستند و تجربه ایی برای آینده ، تصمیم گرفتم کمتر تایید طلب باشم ،هر جور هم که نگاه می کنم من تو پله ای هستم که کتمر نیاز به تایید دیگران ندارم.
خدایا بابت همه چیز شکر، حتی این بارونی که روزهاست میباره و اسمونی که خاکستری هست.