هــــجـــــــــــــوم
کلمـــــــاتـ...
جمـــــــــلات...
واژگــــــان واژگون
و
انفجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار
مغـــــــــــــزـها
دستان مهربان
باورم شد
باورم شد
باورم شد
باورم شد
و مهربانی
باورم شد
بی انتها
تو قابل ستایش و پرستش است
زمینی با محبت آسمانی خواهد شد
امید همیشه است
آرامش دست یافتنی است
در زیر آسمان خاکستری رز های سفید بازم می درخشند
هنوزم در قلبها می تپد
با محبت ضربان دو قلب با هم کوک خواهند شد
بی ادعا دوستت دارم
میان ابرها سیر می کنم
هر کدام را به شکلی می بینم
که دوست دارم
می گردم و دلخواهم را پیدا می کنم
میان آدم ها اما
کاری از دست من ساخته نیست
خودشان شکل عوض می کنند
بـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد ...
بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم
بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم
بـرای بـوسـه ای کـه نـبــود
بـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــد
بــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت
مــرا بـبـخـش ...
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
/* Style Definitions */
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:"Table Normal";
mso-style-parent:"";
line-height:115%;
font-size:11.0pt;
font-family:"Calibri","sans-serif";}
ترادف و
تباین
اگر
لفظی را با الفاظ دیگر بسنجیم از دو حالت خارج نیست یا به این صورت که الفاظ برای
موضوع و احدی وضع شدهاند که در اینصورت آنها را مترادف میگویند یعنی الفاظ در
ردیف یکدیگر و همه دارای یک معنی میباشند مثل انسان و بشر. پس ترادف یعنی اشتراک
الفاظ متعدد در معنی واحد
تباین:
یا به این صورت است که هر لفظی معنای مخصوص خود را دارد این الفاظ را نسبت به
یکدیگر متباین گویند مثل قلم و آسمامن، زمین، حیوان
پس
تباین عبارت است از اینکه کثرت معانی به اندازه کثرت الفاظ باشد (توجه شود که این
تباین در الفاظ غیراز تباینی است که در بحث نسبت اربعه خواهد آمد)
امشب محرمی دیگرست و فردا کربلایی دیگر...
امشب حسینی در سوگ فرزندش و فردا علی اکبری میهمان شهادت
محرم امشب و کربلای فردا با محرم و کربلای حسین و علی اکبر
تفاوتی دارد ... اینبار پدر شهادت جگرگوشه اش
را تماشا نمی کند،اینبار پدر بدن پاره پاره علی اکبرش را در آغوش
نمی کشد.. اما حسین...حسین
مظلوم ترین پدر عالمست
حسین پایدار و استوارست در برابر ظلم اگر مظلوم است
از غریبی بسیارست و نه از تسلیم بودن در برابر ظلم
او غریبست،غریب ترین مرد خدا در زمین و
امشب مولایم رضا در سوگ علی اکبرش جوادست
من امشب مولای جانم ،رضا(ع) را به جوادش و سرورم حسین(ع) را
به علی اکبرش قسم میدهم...برای عشق برای بودن...برای
پایداری در صبر، برای شکیبایی بر روزگار
امشب باب الحوائج را به پدرش رضا(ع) و جوان کربلا را به پدرش
حسین(ع) قسم میدهم برای عشق...برای...
برای چیزی که می دانند ، می دانند که خودشان راز خواسته های منند..
گفته بودم که پناه من مولایم رضا(ع) و جدش حسین(ع) است...
مولایم و سرورم همیشه هوایم را داشته اند...
و من امشب بار دیگر قسم می خورم که همیشه دستم را در
دستتان نگه دارم...بار دیگر قسم می خورم که تمام زندگی و
انتخاب هایم را بر اساس آنچه که شما می خواهید قرار دهم...
گفته بودم که اذن دخول من حتی برای درد دل کردن با
حسین(ع) مولایم عباس است هیچ گاه نشده که بدون اجازه
عباس(ع) سرورم را صدا بزنم...
گفته بودم که هر شب تنها با خواندن زیارت سرورانم آرامش
دارم که اگر نخوانم آشفته حالم... اینها را به علی(ع) گفته بودم...
پناه من فرزندان علیند و مولایم علی همدم تنهایی من!
امشب دلم کربلا می خواهد..
امشب دلم پر می زند برای مشهدت مولا...
فردا کربلایی دیگرست...