عدهای از هواداران لیورپول به خاطر لیورپولی بودن عادل فردوسیپور و به مناسبت تولد 39سالگی این گزارشگر ورزشی پیراهن شماره120 را که نشان از برنامه جدید او در شبکه ورزش است به وی هدیه دادند
" به نام خدا "
روز
دوشنبه مورخ 1392/07/15؛ دهمین جلسه از دوره پنجاه و سوم سری کارگاه های
آموزشی عمومی کنگره 60، با دستور جلسه : از نشریات کنگره 60 چگونه استفاده
میکنم؟ به استادی راهنمای عزیز آقای علی جلالی، نگهبانی آقای مجید خسروپور و
دبیری آقای محمد اعلایی راس ساعت 16:45 آغاز به کار نمود.
در ضمن اولین سال رهایی آقای علیرضا ( رهجوی آقای جلالی ) را با شور و عشق فراوان جشن گرفتیم.
خلاصه سخنان استاد:

" به نام خدا "
روز
دوشنبه مورخ 1392/07/15؛ دهمین جلسه از دوره پنجاه و سوم سری کارگاه های
آموزشی عمومی کنگره 60، با دستور جلسه : از نشریات کنگره 60 چگونه استفاده
میکنم؟ به استادی راهنمای عزیز آقای علی جلالی، نگهبانی آقای مجید خسروپور و
دبیری آقای محمد اعلایی راس ساعت 16:45 آغاز به کار نمود.
در ضمن اولین سال رهایی آقای علیرضا ( رهجوی آقای جلالی ) را با شور و عشق فراوان جشن گرفتیم.

خلاصه سخنان استاد:

با
سلام خدمت تمام دوستان و عزیزان، در مورد دستور جلسه باید نکاتی را عرض
کنم؛ زمانی که یک تازه وارد به کنگره می آید و مشاوره می شود به او برگه ای
می دهند که قسمتی در آن هست که باید مهر قسمت نشریات در آن بخورد و یک
پکیج بگیرد به مبلغ 20 هزار تومان. گاهی میگویند که این مبلغ زیادی است ولی
با احتساب سی دس و کتاب 60 درجه و ... این رقم حدود سی هزار تومان می شود
که ما اینجا 20 هزار تومان پرداخت می کنیم، پس مطمئنا بحث مسائل مالی در
آنها نیست.

چیزی
که کنگره را با مراکز دیگر متمایز می کند، بغیر از متد و روش کنگره 60،
آموزشی است که ما اینجا به جهت رسیدن به تعادل دریافت می کنیم و آن هم با
اتکا به نشریات است.
روش DST بر روی جسم و روان و جهانبینی اثر گذار است اما ضلع جهانبینی آن با آموزش بر مبنای سی دی ها و نشریات کنگره بارور می شود.
به
نظر من آموزش هایی که در کنگره و توسط نشریات آن داده می شود در هیچ کتاب و
منبع دیگری بیان نشده و ما به منبع دسترسی داریم و آن هم با شرایطی که این
نوشته ها به سادگی عمیق ترین مسائل را بیان می کند. شاید کسی باشد که
بگوید من برای قطع مواد آمده ام و کاری به نفس و حس و ... ندارم، در ورتی
که آموزش دیدن و شناخت ما نسبت به نیروهای مختلف در درون و بیرون ما باعث
می شود بهتر سفر کنیم. در مورد مراحل دانایی من یک روز جمله ای را که شنیده
بودم با این مضمون " دو چیز در دنیا پایان ندارد، یکی منظومه شمسی و یکی
نادانی بشر" وقتی این جمله را به آقای مهندس دژاکام گفتم، ایشان فرمودند
منظومه شمسی که پایان دارد اما در مورد دومی درست است. این نشان دهنده عمق
آموزش در رسیدن به دانایی است که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.
اما در مورد علیرضای عزیز:

" به نام خدا "
روز
دوشنبه مورخ 1392/07/15؛ دهمین جلسه از دوره پنجاه و سوم سری کارگاه های
آموزشی عمومی کنگره 60، با دستور جلسه : از نشریات کنگره 60 چگونه استفاده
میکنم؟ به استادی راهنمای عزیز آقای علی جلالی، نگهبانی آقای مجید خسروپور و
دبیری آقای محمد اعلایی راس ساعت 16:45 آغاز به کار نمود.
در ضمن اولین سال رهایی آقای علیرضا ( رهجوی آقای جلالی ) را با شور و عشق فراوان جشن گرفتیم.

خلاصه سخنان استاد:

با
سلام خدمت تمام دوستان و عزیزان، در مورد دستور جلسه باید نکاتی را عرض
کنم؛ زمانی که یک تازه وارد به کنگره می آید و مشاوره می شود به او برگه ای
می دهند که قسمتی در آن هست که باید مهر قسمت نشریات در آن بخورد و یک
پکیج بگیرد به مبلغ 20 هزار تومان. گاهی میگویند که این مبلغ زیادی است ولی
با احتساب سی دس و کتاب 60 درجه و ... این رقم حدود سی هزار تومان می شود
که ما اینجا 20 هزار تومان پرداخت می کنیم، پس مطمئنا بحث مسائل مالی در
آنها نیست.

چیزی
که کنگره را با مراکز دیگر متمایز می کند، بغیر از متد و روش کنگره 60،
آموزشی است که ما اینجا به جهت رسیدن به تعادل دریافت می کنیم و آن هم با
اتکا به نشریات است.
روش DST بر روی جسم و روان و جهانبینی اثر گذار است اما ضلع جهانبینی آن با آموزش بر مبنای سی دی ها و نشریات کنگره بارور می شود.

به
نظر من آموزش هایی که در کنگره و توسط نشریات آن داده می شود در هیچ کتاب و
منبع دیگری بیان نشده و ما به منبع دسترسی داریم و آن هم با شرایطی که این
نوشته ها به سادگی عمیق ترین مسائل را بیان می کند. شاید کسی باشد که
بگوید من برای قطع مواد آمده ام و کاری به نفس و حس و ... ندارم، در ورتی
که آموزش دیدن و شناخت ما نسبت به نیروهای مختلف در درون و بیرون ما باعث
می شود بهتر سفر کنیم. در مورد مراحل دانایی من یک روز جمله ای را که شنیده
بودم با این مضمون " دو چیز در دنیا پایان ندارد، یکی منظومه شمسی و یکی
نادانی بشر" وقتی این جمله را به آقای مهندس دژاکام گفتم، ایشان فرمودند
منظومه شمسی که پایان دارد اما در مورد دومی درست است. این نشان دهنده عمق
آموزش در رسیدن به دانایی است که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.

اما در مورد علیرضای عزیز:

ابتدا
باید اولین سال رهایی علیرضا را به خودش و خانواده محترم ایشان تبریک
بگویم. علیرضا در ابتدای رهایی اش بسیار لاغر بود اما مثل اینکه رهایی
برایش بسیار خوشایند بوده و خیلی چاق شده که امیدوارم فکری به حال این
موضوع بکند.
در
ادامه استاد با ذکر خاطراتی از آقا علیرضا در دوران سفر اول ادامه دادند؛
او بسیار در سفر اول آموزش هایش را خوب گرفت و مسیر خود را با کنگره هماهنگ
کرد و ثمره اش را که رهایی بود گرفت. برای او جایگاه های بالاتری را آرزو
مندم.
پیام یک سال رهایی علیرضا عزیز:

اعلام سفر علیرضا عزیز:
با
هفت سال تخریب انواع مواد مخدر وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی
شیره، تریاک و گراس. 10 ماه سفر کردم به روش DST، با داروی OT ، با
راهنمایی آقای جلالی و در حال حاضر 1 سال و سه ماه است که رها شدم.
آرزوی علیرضا عزیز:
آرزو دارم که پدرم که هم قطار من هم بوده به کنگره بیاید و سفر کند.
خلاصه سخنان مسافر علیرضا:
ممنون
از همه ذوستانی که مرا در این راه حمایت کردند و ممنون از شما که تشریف
آوردید. من در دوران مصرف در داخل خانه راحت بودم و تمام دوستان من آنجا می
آمدند و من تاثیر زیادی در تخریب اطرافیان خودم داشتم چون خیلی از بچه ها
با من شروع کردند. یکی از آنها آقا فرید (مرزبان محترم نمایندگی آکادمی)
بود که خیلی زود از من در راه ضد ارزش ها جلو زد و به مصرف شیشه روی آورد و
تخریب اش به حدی رسید که دیگر من اگر میدیدم اش راهم را کج میکردم. اما
بعد از چند وقت که از فرید خبری نبود او را دیدم و متوجه تغییرات عجیبی در
او شدم و سراغ جایی را که درمان شده را گرفتم و به کنگره آمدم.
من
خدا را شکر میکنم که به کنگره آمدم و خدا را شکر که به لژیون آقای جلالی
رفتم. من بدون همسفر وارد کنگره شدم و این را برای کسانی می گویم که تنها
می آیند، بدون همسفر هم می شود درمان شد.

الان هم به جرات می گویم اعتیاد به هر ماده مخدری در کنگره 60 قابل درمان است. در انتها از همه تشکر می کنم.

خیلی روز چیزی نزدیک 12 یا 13 روز رفتم خونه ی مامان اینا موندم تو شهر خودم بودم و کلافه....اونجا رو خیلی وقته دیگه دوست ندارم خاطرات خوب خیلی دارم ولی بغیر از خانواده ام یه چند نفر دیگه که برام عزیزند دیگه هیچ ارزشی برام نداره مثلا دلم میخواد دوسالی یه بار برم اونجا فقط در حد یکی دوروز و بعد بیام خونه ی خودم.... دلیلشم نمیدونم
دو روزی رفتم سرکار بچه ها و انرژی زیادشون واقعا حالمو خوب میکنه و این تنها نکته خوب اطرافمه....
دارم برا درد معده و روده ام دارو میخورم و هیچ اثری از بهبود نیست و این عصبی ام میکنه....
بدتر از همه قاطی بودنمه صبح تا شب تنهام تو خونه و همش علاف و بی حوصله ظاهر خونه رو مرتب میکنم اونم بخاطر اینکه اگه نامرتب باشه بدتر اعصابم بهم میریزه حوصله آشپزی ام ندارم و کاملا تو سبک پخت و پز و حوصله ام نمود داره حوصله کار هنری هم ندارم کلا آدم بیخودی شدم
این وسط از همه بدتر اوضاعم با خداست دلم اونقدددددددددددددددددر سنگینه که .....خیلی بدم بد بد
آخر هفته بازم داریم میریم سفر با مامان وبابای آقایی اصلا اصلا نمیخوام برم الکی آقایی گفته میایم و ما رفتنی شدیم دلم میخواست عرفه تهران باشم دلم سبک بشه که آقایی نزاشت دلمو خوش کردم شاید تو این سفر اجباری حکمتی هست که من نمیدونم..... من دلم اهواز نمیخواد قطار نمیخواد ....
همسایه بالایی آشتی کرده اومده سر خونه زندگیش خداروشکر طبقه سوم هم فروش رفت به یه آقای مجرد با لهجه عجیب شهرستانی خدا بخیر کنه اوضاع این ساختمونو با این همسایه فعلا پارکینگ ما شبیه انباریه
حالم بد میشه فکر میکنم اینجام نه که محله بدی باشه نه که خونه ی بدی باشه کلا بی دلیل اینجارو نمیخوااااام تازه نور هم نداریم....
دکتر بهم داروی افسردگی داده منم مقاومت کردم نخوردم اما مامان آقایی میگه باید بخورم چون برا روحم که نیست برا اعصاب مهده و روده امه ولی فک کنم با این اوضاعی که نوشتم و قاطی بودنم باید اونارو بخورم...
برم تا بعد که خوب شدم بیام یه پست خوب بزارم...